در ادامه سلسله جلسات هماندیشی استادان دانشکده کشاورزی پیرامون مشارکت دانشگاهیان در شناخت و تبیین عرصه سیاسی-اجتماعی کشور نشستی با موضوع 'ریشهیابی علل اعتراضات مدنی و اغتشاشات' از دیدگاه دانشجویان (جلسه مشترک استادان و دانشجویان) چهارشنبه 25 آبان ماه 1401 برگزار شد.
در این جلسه دانشجویان نظرات ارزنده ای در خصوص برخی علل اعتراضات به ویژه در محیط های دانشگاهی مطرح و مورد بحث قرار دادند و وجود اشکالاتی در جامعه، دانشگاه ها، برخی اعضای هیأت علمی، برخی دانشجویان و ارتباط بین این چهار عنصر را دلیل سردرگمی ها و حرکت به سمت اعتراض دانستند.
اهم مطالب طرح شده در جلسه مذکور به شرح زیر است:
1- برخی سیاستهای ناکامل یا نابهنگام که به دانشگاهها القا میشود، بدون توجه به آثار بعدی آنها.
2- تربیت و پرورش علمی-فرهنگی به شکل همگام و به خوبی در دانشگاهها رخ نمیدهد. ابعاد مختلف علمی، انسانی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، ملی و مذهبی، بر اساس عقبه فرهنگی کشور بخوبی در دانشگاهها پرورش داده نمیشود.
3- عدم وجود تربیون مناسب و نقدپذیر برای بازخورد شفاف انتقادات و گرفتن پاسخ یا پیگیری پاسخ.
4- گاه بحرانهای بیارزش ایجاد میشود. احترام به حقوق و عقاید مختلف و قبول یا تحمل عقایدی که آسیبزا نیست، میتواند ضریب اطمینان دوری از بحران در جامعه و دانشگاهها را افزایش دهد. جامعه (دانشگاه) نیازمند ضریب اطمینان دوری از بحران است.
5- در برخی موارد، دانشجویان محافل بحث دو طرفه در موضوعات مختلف را با استادان ندارند یا این مباحث کمرنگ شده است و از حد مباحث علمی فراتر نمیرود. این ضعف در مباحثه علمی و غیرعلمی گاه موجب سردرگمی، سرخوردگی، بحران و حتی خشونت و شاید هم رادیکالیسم شود و فرد در جامعه یا دانشجو در دانشگاه به دنبال راهی برای اعتراض بگردد. به هر حال، هر دو طرف (دانشجو و استاد) ممکن است قصوراتی داشته باشند، محدودیتهایی داشته باشند، یا تفکرات متفاوتی داشته باشند. اما شفافسازی و مباحثه دوطرفه کمتر وجود دارد و دو سمت مسأله از توافق فکری و نزدیکی نظری دور میشوند.
6- خواستههای دانشجویان و منافع آنها بخوبی تأمین نمیشود. گاه به مطالبات دانشجویان در امور آموزشی، پژوهشی، رفاهی و فرهنگی پاسخ مناسب داده نمیشود. در برخی موارد نیز که واقعاً امکان تأمین برخی خواستهها از سوی دانشگاه و دولت به هر دلیلی وجود ندارد، اقناعسازی صحیح افکار، بویژه افکار دانشجویی، از سوی دستاندرکاران و دانشگاهها رخ نمیدهد.
7- مشکلات اقتصادی و عدم اطمینان افراد (بویژه دانشجویان) از آینده خود.
8- در وضع قوانین دانشجویی، دانشگاهها فقط دانشجو و تا حدی استاد را میبینند. قوانین بر اساس وضعیت و امکانات موجود دانشگاهها مصوب نمیشود. دانشگاهها در حیطه وضع قوانین، داشتههای خود را کمتر در نظر میگیرند. خواستهها از استاد و دانشجو باید با امکانات دانشگاهها همخوانی داشته باشد و در موارد زیادی این تطابق وجود ندارد.
9- گاه دانشجو و وضعیت او (از هر جهت) از سوی برخی استادان، پرسنل و مجموعه دانشگاه درک نمیشود.
10- امکانات دانشگاهها و محلهایی همانند پارکهای علم و فناوری بدرستی در اختیار پیشرفت دانشجو نیست و میتوان با یک مدیریت صحیحتر و آموزشنگر، دانشجویان را به سمت اشتغال از طریق همین مراکز پارک سوق داد، به شرط آنکه در مباحثی همچون گسترش پارکها: دانشجو و آیندهاش حتماً و بیشتر در مرکز توجه قرار گیرد.
11- فضای امیدبخش در دانشگاهها و جامعه کمرنگ شده است و لازم است با اقدامات مفید، امیدآفرینی کرد.
12- ناامیدی از رسیدن به برخی آمال و آرزوها در داخل کشور و محیط کار و بازار داخل، باعث سوق یافتن برخی افراد به ترک کشور میشود و در این میان، دانشجوها نیز مستنثنی نیستند. استیصال در ترسیم آینده اقتصادی مناسب در داخل، دانشجو را به راههای دیگر سوق میدهد.
13- گلایه برخی دانشجویان از عدم حضور برخی استادان در دانشگاه و دردسرهای فراوان، حتی برای گرفتن یک امضای ساده. استاد باید تربیتکننده نسل، آموزشدهنده و راهنما باشد. دانشجو را درک کند و او را از هر لحاظ آماده ورود به جامعه نماید. اما برخی اعضای هیأت علمی در این موارد قدری کاهلی میکنند و در برخی موارد هم دانشگاه محل اول فعالیت برخی اعضا نیست. این خود موجب جرقههای کوچک اما مهم برای برخی نگرانیها و بحرانها میشود. البته، گاه نیز برخی دانشجویان حضور کمرنگی در گروه آموزشی خود دارند و این مشکلات چه از طیف دانشجو و چه از طیف استاد باید بررسی و گرهگشایی شود.
14- موارد سادهای همچون خرابی و استهلاک دستگاههای آزمایشگاهی و آسیبهای ناشی از ضعف زیرساخت در دانشگاهها که موجب مشکلات و فرسودگیهایی برای فعالیت علمی دانشجو (و البته استاد) میشود. گاه درخواست تعمیر یا تأمین دستگاههای مناسب بخوبی اجابت نمیشود. یا وعده داده میشود و پاسخ به درخواست دانشجویان به تعویق میافتد یا در بروکراسی اداری گم میشود و این مسأله ساده، براحتی موجب دلخوری و نارضایتی خواهد شد. یعنی ایجاد برخی بحرانهای بیارزش از طریق عدم توجه کافی به فعالیت علمی-پژوهشی دانشجو (تولد بحرانهایی کوچک اما زیاد از نظر فکری، روحی، فرسایش زمانی و غیره).
15- اتلاف بیهوده وقت توسط برخی استادان و دانشجویان و به درازا کشیدن فعالیت پژوهشی دانشجو و روند فراغت از تحصیل وی، که خود بحران روحی و افسردگی را در دانشجو باعث خواهد شد (به عبارتی، روند فرسایشی تحصیلات در دانشگاهها به دلایل مختلف).
16- تفریحات دانشجویی و فراغتهای روانی و روحی در دانشگاهها مناسب نیست و در برخی موارد بسیار ناچیز و مأیوسکننده است.
17- بدنهسازی جمعی و صحیح فعالیتهای دانشجویی (بدون توجه به طیف سیاسی و بهدور از اندیشه و فضای حزبی یا چپ و راست) توسط دانشگاهها صورت نمیگیرد. ایجاد گروهها و هستههای دانشجویی قدرتمند برای حرکت به سمت پیشرفت کمتر دیده میشود و چه بسا، همین وحدت گروهی دانشجویان بتواند یک بدنه قوی و دلسوز برای حل مشکلات در زمینههای مختلف برای دانشگاه و برای جامعه فراهم کند. عدم تشکیل جمع دانشجویی قوی، و عدم سوق مجموعههای افراد (از جمله دانشجویان) به سمت فعالیتهای مفید و امیدبخش، ممکن است موجب حرکتهایی به سمت جماعات اعتراضی و حتی اغتشاشی شود.
18- تلاش مناسبی در مسیر ایجاد مجموعهها، شتابدهندهها و تعاونیهای تحت مدیریت دانشجویان برای حرکت آنها به سمت اشتغال و کارآفرینی وجود ندارد. لازم است در چنین مواردی بسیار بیشتر به قشر دانشجو اطمینان کرد و پیشبرد چنین مجموعههایی را به آنها سپرد یا با کمک آنها پیش برد. سوق دادن دانشجویان و کمک به آنها برای اجرای امور اقتصادی، باز هم موجب کاهش انحرافات، افسردگیها، تنشها و دیگر موارد ناشی از آن میشود.
به گفته دانشجویان، تفکر جمعی در خلاصه بندهای ذکرشده و سایر مواردی که در این نوشته خبری به آنها اشاره نشد، میتواند راهکارهایی را در مسیر حل بخشی از معضلات فراهم آورد و موجب میشود به جای مسیرهای انحرافی و حتی حرکات ناخواسته اجتماعی، به سمت پویایی، شادابی، کاهش تنشها و افزایش ضریب اطمینانِ دوری از بحرانها حرکت صورت گیرد. البته در این قصه لازم است قصورات و مواهب دانشگاه، استاد، دانشجو و پرسنل مختلف در نظر گرفته شود.
|